فیلم عزیز میلیون دلاری | بوکس از دید ایستوود
اسطوره سینما کلینت ایستوود
اسم “کلینت ایستوود” رو دست کم یک بار شنیدی، درسته؟ این بازیگر و کارگردان معروف هالیوود و ستاره ی بی بدیلیه که از دوران طلایی سینمای کلاسیک شروع کرد و با فیلم های معروفی مثل “به خاطر یک مشت دلار” و “خوب، بد، زشت” و عزیز میلیون دلاری نامش بیشتر و بیشتر به گوش مردم رسید.
خب، به جز نقش آفرینی های بزرگش، ایستوود وقتی تو سن ۴۰ سالگی بود، وارد دنیای کارگردانی شد و توانست به عنوان یک کارگردان موفق هم معروف بشه. از اون زمان (حدود ۱۹۷۱) تا الان، تقریبا به ۴۰ فیلم کارگردانی کرده که در اکثر اونها به علاوه از پشت دوربین، به عنوان بازیگر هم حضور داشته و نقش ایفا کرده.
آخرین فیلمی که ازش منتشر شده به اسم “ماچوی گریان” در سال ۲۰۲۱ بوده. او در سن ۹۱ سالگی هنوز هم با انرژی و ذوق زیادی در دنیای سینما فعالیت میکنه، و این به هیچ وجه ممکن نبود مگه اینکه با عشق و علاقهٔ بی پایانش به هنر سینما، ادامه میده. او به عنوان آخرین نمایندگان نسل کلاسیک هالیوود به شمار میره و افتخار داریم که از تجربیات و توانایی های این هنرمند بزرگ در دنیای سینما بهره مند شویم.
ایستوود خیلی ها از بزرگترین کارگردانها در تاریخ هالیوود و اون دسته اندکی هست که همزمان برای جایزه بهترین کارگردان و بهترین بازیگر نقش اصلی در اسکار نامزد شدن و اون هم نه با یه فیلم، بلکه با دو فیلم معروفش. یکی از این فیلمها به اسم “نابخشوده” بود که در سال ۱۹۹۲ جایزه بهترین کارگردانی رو برد، و فیلم دومش که با ورود به نامزدی های اسکار آکادمی در سال ۲۰۰۴ جایزه بهترین فیلم رو از اون خود کرد، “عزیز میلیون دلاری” نام داره. برای نقد این فیلم تا انتها در موزیک سلام همراه ما باشید .
فیلم عزیز میلیون دلاری
فیلم عزیز میلیون دلاری که به جز “کلینت ایستوود”، بازیگرانی همچون “مورگان فریمن” و “هیلاری سوانک” رو به تبدیل به یک اثر بزرگ کرد. داستان این فیلم دربارهی یه مربی بوکس حرفه ای به نام “فرانکی دان” (کلینت ایستوود) هست که به همراه دوست قدیمی اش یه باشگاه بوکس اداره میکنه. یه زن جوون و خوش قلب به اسم “مگی مارگارت” (هیلاری سوانک) بهشون میپیونده و تصمیم میگیره تو این راه به قهرمانی در مسابقات بوکس دست پیدا کنه. این فیلم با روایت قوی و شخصیت پردازی عالی به نمایش مشکلات و تلاش های شخصیت هایش پرداخته و به دل مخاطبان نفوذ کرده. از اون فیلمهاییه که حتی جایزه بهترین فیلم رو هم در اسکار از اون خود کرد.
بدون شک، توی این فیلم یک مربی حرفه ای داریم که نه تنها به عنوان مربی بلکه به عنوان یک داستان گو هم برای ما عمل می کنه. این مربی به نام “فرانکی” هست که با دقت و دانش بسیار به بوکس می پردازه و در کنارش همیشه دوست و همراه وفادارش “ادی” هست که توی داستان نقش راوی رو ایفا میکنه. “ادی” به ما شخصیت مهربان و مراقبی از “فرانکی” رو نشون میده و با دلسوزیاش، اونو به عنوان یک دوست و یار قدیمی معرفی می کنه. اون همیشه نگرانیش رو نسبت به باشگاه و وضعیت بازیکن ها نشون می ده و از این طریق شخصیت عمقی برای خودش ایجاد میکنه. علاوه بر این، او هم زمان نقش یک راوی رو ایفا می کنه که داستان رو به ما منتقل می کنه.
سومین عنصر اصلی داستان “مگی” هست که با تمام تلاشش و پشتکارش به دنبال تحقق آرزو هاش توی دنیای بوکسه. اون در یک زندگی ساده و بدون آینده مطلوب ترین تصمیمش رو میگیره و به تلاش برای تبدیل شدن به یک قهرمان می پردازه. توی این فرآیند، او هم با “فرانکی” و هم با “ادی” ارتباطات خوبی برقرار می کنه و نشون می ده که با اراده و تلاش میشه به هدف های بزرگی دست پیدا کرد.
این فیلم از الگو های رایج در فیلم های ورزشی خارج می شه که معمولاً تمرکزشون روی تحقیق قهرمانی هست. به جای اون، داستان اصلی اینجا حول محور روابط انسانی و تلاش های فردی برای ارتقاء و پیشرفته. این نمایش به ما نشون می ده که در دنیای ورزش، روابط و دستاورد های فردی هم مهمه و از اهمیت بزرگی برخوردارند.
بیشتر بخوانید : بررسی فیلم 2022 Talk To Me
داستان فیلم عزیز میلیون دلاری
“فرانکی” دخترش را از دست داده، اما عزیز دلش، موکوشلی، را به دست میآورد. “ادی” یکی از چشمانش را از دست داده، اما معرفت، وقار و متانت خود را به دست میآورد. اما تلختر از همه، “مگی” توان حرکتی خود را کامل از دست میدهد، اما یک هم خون به مثابه یک پدر را به دست می آورد. و در نهایت، مرگ خودخواسته اش، با تلخی اما با آزادی و سرشار از حس رهایی اتفاق میافتد.
اگرچه فیلم عزیز میلیون دلاری ممکن است برخی ضعف هایی داشته باشد، مانند عدم محسوس بودن وضعیت مالی “فرانکی” در باشگاه یا تعریف محدود از مراجعه به کلیسا، اما تمام این نقاط ضعف دیده نمی شوند تا از تجربه فیلم لذت نبریم. در واقع، این نقاط عدم قوت، فیلم را از دست نمی دهند؛ بلکه برعکس، نشان می دهند که فیلم چقدر پویا، زنده و انسانی است. شخصیت های آن به اندازه کافی جذاب و قابل ارتباط هستند که با آنها به راحتی ارتباط برقرار کنیم. در این فیلم، از ما فراتر از نژاد و جنسیت تعریف شده و تمرکز بر روی انسانیت و اولویت های سینمایی قرار دارد.
در واقع، در این فیلم، هم یک سیاه پوست خوب (مورگان فریمن) و هم یک سیاهپ وست بد (آنتونی مکی) حضور دارند. همچنین، زن بودن “مگی” به عنوان یکی از شخصیت ها، تعریفی از شخصیتش نیست، بلکه از اهمیت و تنوع انسانی اش خبر می دهد. این فیلم نشان می دهد که مسائل جنسیتی یک اولویت نیستند و ما را به انسان هایی متمایز از جنسیت تبدیل میکند.
بهترین کاری که میتوانیم بکنیم، این است که این فیلم را تماشا کنیم و خوشحال باشیم که “کلینت ایستوود” هنوز هست و ما را به سمت سینمایی که فراتر از مشکلات امروزه است، هدایت میکند. او ممکن است همچنان همان شخصیت قهرمان کلاسیک خود نباشد، اما او “کلینت ایستوود” است، مردی که با بازماندن از عصر کلاسیک، به ما امید به یک سینمای متفاوت و انسانی تر را میدهد.