نقد سریال ویچر + تحلیل سریال The Witcher: Blood Origin
در انتهای سال ۲۰۱۹، Netflix سریال Witcher را بر اساس مجموعه کتاب با همین نام اثر نویسنده علمی تخیلی لهستانی آندژی ساپکوفسکی (Andrzej Sapkowski) راهاندازی کرد. پیشتر، جهان Witcher از پیشنمایشها، فیلمهای طرفداری و البته یک بازی کامپیوتری چند بخشی که به یک افسانهی واقعی تبدیل شده بود، اقتباسهای مختلفی را دریافت کرده بود. بدون شک، با این پیشنیازها، سریال نتفلیکس بهصورت فوری محبوبیت به دست آورد و یکی از پروژههای مهم و برجستهی سال شد. با تشریح اینکه از چه راههایی سریال ویچر میزان طرفداران جهان ساپکوفسکی را بهطور قابل توجهی افزایش داد و چه معناهایی در داستان فصل اول ارائه شده است، بیایید به محتوای سریال بپردازیم.
معنای سریال Witcher از Netflix بیایید به داستان سریال برگردیم. در دسامبر ۲۰۱۹، هشت قسمت از فصل اول سریال ویچر منتشر شدند. اتفاقات آن در سه خط زمانی اتفاق میافتد که به تدریج در یک نقطه تلاقی مییابند. خط اصلی به شخصیت Witcher Geralt of Rivia اختصاص دارد که یک نژادی جانوران شکاری و کسب درآمد از آن به صورت حرفهای دارد. در ابتدا، گرالت مجبور به کشتن Renfri، یک شاهزاده جوان که رهبر راهزنان شده است، میشود. این کار سرنوشت آیندهاش را پیشتر مشخص میکند – از این لحظه به بعد او به «کشتنده از بلاویکن» معروف میشود، زیرا در حین انجام کارش کشتار وحشیانهای در شهر بهوجود آورده است.
مطلب پیشنهادی: بیوگرافی فاطمه نقوی همسر آتیلا پسیانی
کمی بعد، گرالت با جادوگر Yennefer آشنا میشود که معشوقهی او میشود. با کمک جادوی جنی، او او را به خود «متصل» میکند و آنها مجبور به ملاقاتهای متوالی دیگر هستند، مهم نیست چقدر سرنوشت آنها را از هم دور میکند. خط دوم به تشکیل Yennefer و رشد او به عنوان یک جادوگر اختصاص دارد. تماشاگر خواهد فهمید که او چگونه از یک کجروی بیقدرت به بزرگترین جادوگر تبدیل میشود و همچنین به چه هزینهای قوای و زیباییاش به او داده شده است. مانند تمام جادوگرها، او ناتوان است که فرزندان داشته باشد و در طول فصل، او سعی میکند راهی برای بازگرداندن آنچه را که از دست داده است، پیدا کند. خط سوم داستان Cirilla، شاهزادهی جوان Cintra است که به دلیل جنگ با نیلفگارد مجبور به فرار از پادشاهی خود میشود. مادربزرگ او، ملکه Calanthe، پس از دستور دادن به نوهاش برای یافتن گرالت، که سرنوشت اوست، فوت میکند.
در آینده، تماشاگر میفهمد که چندین سال قبل، گرالت در مراسم عروسی دختر Calanthe، Pavetta، که میخواست با شاهزاده لعنتی Yozh ازدواج کند، حضور داشت. سریال ویچر اتحاد جوانان را دفاع کرد و به ازای آن، Jozh، بدون آگاهی از اینکه، قول داد که فرزند خود را به او بدهد، که پرنسس Cirilla شد. جنگ وحشی با نیلفگارد شروع میشود و Cirilla خود را کاملاً تنها در حال فرار میبیند. با توجه به آرزوی یافتن witcher، او حضور قدرتهای جادویی باورنکردنی خود را نشان میدهد. در اپیزود نهایی فصل، گرالت و Ciri یکدیگر را پیدا میکنند، اینطوری که واقعاً وجود سرنوشت را نشان میدهد.
نظر به چشمانداز اولیه، سریال ویچر یک داستان ساده فانتزی در مورد ماجراجوییهای قهرمانان، نبرد با هیولاها و فتح زیباهاست. با این حال، موتیفهای مهمی از طریق کل داستان اجرا میشوند که به بعد به آنها خواهیم پرداخت. از قسمت اول تا انتهای فصل، تماشاگر با سؤال انسانیت و وحشت مواجه میشود. به نظر میرسد که گرالت با موجودات مختلفی که قطعاً شرور هستند، مبارزه میکند و انسانها را حفاظت میکند. اما هر از چندگاهی سؤال پیش میآید: کدام یک از آنها واقعاً هیولا است؟ این معضل در داستان شاهزاده Renfri نشان داده میشود: دختر جوانی که تقدیر دارد به قاتل و هیولا تبدیل شود، آزمایشاتی را بر روی خودش انجام میدهد، او را از جامعه جدا میکند و بعد به جنگل میبرد تا او را بکشد (تماشاگر دقیقاً به یاد داستان سفید برفی میافتد).
تنها چیزی که او هم اکنون می خواهد این است که انتقام از معذب خود، جادوگر، که دستور میدهد که witcher Renfri را بکشد. آیا میتوان گفت که کدام یک از آنها واقعیتاً هیولا است: جادوگری که آزمایشها روی یک کودک بیدفاع را انجام میدهد و بعد دستور میدهد از او خلاص شود، یا دختری که مجبور شدهاست تا یک قاتل بیرحم شود تا بتواند زنده بماند؟ و البته، گرالت خود نیز اغلب به عنوان یک هیولا توسط مردم دریافت میشود. با وجود اینکه او به هر حال وظیفهی جادوگر را انجام داد و Renfri را کشت، او از شهر اخراج میشود و به او «کشتنده بلاویکن» نامگذاری میشود. جادوگرها کار «زن» را در این سریال انجام میدهند. خالقان از دهان او نظراتی درباره سرنوشت زنانه، درباره ناتوانی در انتخاب سرنوشت خود، درباره زیبایی و زشتی میگذارند. ناتوانی او برای داشتن فرزندان به عنوان قیمتی برای قدرت در حالت مجازی به نظر میرسد: Yennefer تنها با رهبری در دنیای مردان میتواند بازیگر باشد تنها با صرف نازلترین زنانگیاش.
بیشتر بخوانید: معرفی و نقد و بررسی سریال گناه فرشته
و البته، یکی از مهم ترین موتیف ها قدرت هدف است. گرالت وعده داده است که شاهزادهی Cirilla باشد، و خود دختر، به نوبه خود، برای انجام مأموریت بزرگی به دنیا آمده است. Yennefer هم با قدرت سرنوشتمند، دوباره و دوباره به وسیله قدرت سرنوشت انگیز به witcher باز میگردد. «شمشیر سرنوشت دو نقطه دارد» – این عبارت هر از چندگاهی در داستان ظاهر میشود، به یاد آوردن سرنوشت فتنه نشانهی شخصیتها است. سرنوشت به هر حال انجام میشود، و بهتر است از طریقش جلو نگیریم. پایان فصل اول حقیقت این جمله را ثابت کرد: گرالت و Ciri توانستند یکدیگر را در هرج و مرج جنگ پیدا کنند. قدرت سرنوشت توانست نشان دهد که هدف زندگی یک Witcher در یک سری مسلسل از کشتنها و سفارشهای هیولاها نیست، و هرچه که انسان انجام می دهد، معنی مقدس خود را دارد.