مداحی

نوحه عربی یخیمات (ای خیمه ها) عمار الکنانی

متن و ترجمه نوحه یخیمات عمار الکنانی

يخيمات باچر ليش تحترگن يخيمات

ای خیمه‌ها، چرا فردا باید بسوزید؟

انه لوحدي وعندي يتيمات

من تنها مانده‌ام و چند کودک یتیم با من هستند

عوفنه چدم زينب يجمرات

ما را تنها بگذارید، زینب فردا با آتش روبروست

 

باچر ولايبقالي أخو بين الغرب وحيده

فردا دیگر هیچ برادری برایم نمی‌ماند، در غربت تنها می‌مانم

باچر وراي اشگـد ركض للمشرعه البعيده

فردا چقدر باید برای رسیدن به فرات بدوم

الزم طفل يعثر طفل سوط التوه اعله إيده

کودکی زمین می‌خورد، کودکی دیگر با تازیانه زخمی می‌شود

احمي برقيه من الجمر خولي يطـگ حميده

رقیه را از آتش حفظ می‌کنم، خولی به حمیده ضربه می‌زند

يالعيون ابـچف أجناب تنسطرن يالعيون

ای چشم‌ها، با سیلی غریبه‌ها نقش زمین می‌شوید

باچر وين تنظمن يالمتون

فردا کجاست این بدنای نیمه ‌جون؟

عگب الگمر حدايه اليكرهون

بعد از قمر بنی‌هاشم، نوبت آن‌هایی‌ست که ما را دشمن می‌دارند

 

باچر اشوف الماشفت كل عمري وحياتي

فردا چیزهایی می‌بینم که هیچ‌وقت در عمرم ندیده‌ام

باچر تره ارماد الخيم سجادتي الـصلاتي

فردا خاکستر خیمه‌ها، سجاده نمازم خواهد شد

باچر يظل سوط الشمر يندل متن بناتي

فردا تازیانه شمر بدن دخترانم را نشانه می‌گیرد

معناها لو جابو حبل ماظل ولي الـخواتي

یعنی اگر طناب بیاورند، دیگر برای خواهرانم سرپرستی نمی‌ماند

يموتون باچر كل هلـچ زينب يموتون

زینب فردا همه خانواده ات از دنیا می‌روند

ناس بهلت ادموعـچ يشمتون

زینب مردم به اشک‌ هایت می‌خندند

زينب وليه نوليها يصيحون

فریاد می ‌زنند: «زینب بی ‌پناه شد، باید کوچ کند»

 

باچر اميرات الخلـگ تشبع بـچي وشماته

فردا شاهزادگان خلق، سیرِ گریه و شماتت می‌شوند

يوگـفهن أگـبال الگمـر زجر ويطـگ خواته

زجر جلوی قمر می‌ایستد و به خواهرانش سیلی می‌زند

باچر ترى حسين العصر مايلحـگ الـصلاته

عصر فردا حسین، به نمازش نمی‌رسد

فوگ الترب اومايجي يشوف الجرة الـبناته

پیکرش بر خاک افتاده و نمی‌تواند به خیمه‌ها نگاه کند (چه بر سر دخترانش آمده)

يالخوان باچر عازه عازتكم يالخوان

ای برادران، زینب فردا به یاری ‌تان محتاج است

يالخوان وانتم رؤوس ماعندكم ياوليان

ای برادران، سرتان را از تن جدا کرده‌اند و زینب تنهاست

بين الخيل زينبكم يالحنان

زینب شما میان اسب‌ها و دشمنان رها شده

 

باچر تهد خيل وزلم تحرگ خيم علينه

فردا اسب‌ها و مردانی حمله‌ ور می‌شوند و خیمه‌ های ما را به آتش می‌کشند

يترس وجه شمر الضحك ويتشمت ابـچينه

چهره شمر از خنده پر می‌شود و به گریه‌ ما می‌خندد

وآدم فلا عدهم رحم وانشاگـف ابـإدينه

آدم‌هایی که هیچ رحمی ندارند، با دستانمان از خود دفاع می کنیم

باچر ولاعباس أكو لو فزعت يجينه

فردا دیگر عباسی نیست که به فریاد ما برسد

يعباس نصيح ومايرد لينه

ای عباس، صدایت می ‌زنیم و پاسخی نمی دهد

يعباس توگـف بينه وبيني شكثـر ناس

میان من و او مردمان زیادی هستند

الجيش طلعت عينه ينوماس

و تو به اندازه یه ارتش بودی ای با غیرت

 

باچر تفر كل الحرم بين الغرب هضيمه

فردا اهل حرم از بین غریبه ها با ترس فرار میکنند

ويذبحنه ميمون الولي من يصهل الظليمه

و اسب سید الشهداء را ذبح می کنند وقتی که یا مظلوم فریاد می زند

بالحومه كل حافر فرس كاسر ضلع يتيمه

در شلوغی ها، هر سم اسبی پهلوی یتیمی را می شکند

وراس الحسين ايصب دمه من لحيته الكريمه

و از سر حسین و ریش مبارکش خون می‌چکد

الايتام من جرح الحبل تنحب الايتام

یتیمان از زخم طناب گریه می‌کنند

بعد اشضامه الـزينب يالايام

ای روزگار، دیگر چه برایت مانده که بر سر زینب بیاوری؟

عگب الخدر المسلب بعد شام

بعد از غارت خیمه ها، سفر شام مانده است

نوحه پیشنهادی: نوحه عربی ریح الدموع محمد الجنامی و محمد فصولی

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا